سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر بنده آجل و پایان آن را مى‏دید ، با آرزو و فریبندگیش دشمنى مى‏ورزید . [نهج البلاغه]
عاشقانه ها
درباره



عاشقانه ها


Hosein Kian

چه فکر میکنی

که بادبان شکسته، زورق به گل نشسته‌ای است زندگی

  در این خراب ریخته

که رنگ عافیت از او گریخته

به بن رسیده ، راه بسته ایست زندگی

 چه سهمناک بود سیل حادثه

که همچو اژدها دهان گشود

زمین و آسمان ز هم گسیخت

ستاره خوشه خوشه ریخت

و آفتاب

در کبود دره ‌های آب  غرق شد

 هوا بد است

 تو با کدام باد میروی

چه ابرتیره ای گرفته سینه تو را

که با هزار سال بارش شبانه روز هم

 دل تو وا نمی شود

 تو از هزاره های دور آمدی

در این درازنای خون فشان

به هرقدم نشان نقش پای توست

در این درشت نای دیو لاخ

زهر طرف طنین گامهای ره گشای توست

بلند و پست این گشاده دامگاه ننگ و نام

به خون نوشته نامه وفای توست

به گوش بیستون هنوز

صدای تیشه‌های توست

 چه تازیانه ها که با تن تو تاب عشق آزمود

چه دارها که از تو گشت سربلند

زهی که کوه قامت بلند عشق

که استوار ماند در هجوم هر گزند

 نگاه کن هنوز ان بلند دور

آن سپیده آن شکوفه زار انفجار نور

کهربای آرزوست

سپیده ای که جان آدمی هماره در هوای اوست

به بوی یک نفس در ان زلال دم زدن

سزد اگر هزار باز بیفتی از نشیب راه و باز

رو نهی بدان فراز

 چه فکر میکنی

جهان چو ابگینه شکسته ایست

 که سرو راست هم در او

شکسته مینماید

چنان نشسته کوه

در کمین این غروب تنگ

 که راه

بسته مینمایدت

زمان بیکرانه را تو با شمار گام عمر ما مسنج

به پای او دمی است این درنگ درد و رنج

بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ میزند

رونده باش

امید هیچ معجزی ز مرده نیست

 زنده باش

 

هوشنگ ابتهاج


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط Hosein Kian 95/12/14:: 6:24 عصر     |     () نظر

دوش در حــلقه مــا قصــه گیســوی تـو بود

تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود

دل که از ناوک مژگان تو در خون مـی‌گـشت

بـــاز مشتـــاق کمـــانـخانـه ابروی تو بود

هــم عفــاالله صبـــا کــز تــو پیامـی مـی‌داد

ور نه در کس نرسیدیم کـه از کوی تو بود

عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت

فـتـنه انگیـز جهــان غمــزه جادوی تو بود

مــن سرگشـته هم از اهل سـلامت بـودم

دام راهـــم شـکـن طـره هنــدوی تو بود

بـگشــا بنــد قبــا تــا بگشـــایـد دل من

کــه گشـادی کـه مرا بود ز پهلوی تو بود

بــه وفــای تــو کــه بـر تربــت حــافظ بـگذر

کـز جهان می‌شد و در آرزوی روی تو بود

 

حافظ


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط Hosein Kian 95/12/12:: 1:56 عصر     |     () نظر

اگر گنجشکی تازه‌بالی
در شعر کوچک من لانه کن

اگر آفتابی تازه‌زادی و راه را نمی‌شناسی
در آسمان خان? من پرسه زن

اگر توفانی و دریاهایت کوچکند
در بستر من شعله‌ور شو

ای بادپا

که دسته‌کلید دریاها در دست توست
صندوق قدیمی‌را باز کن

و نقش? ملاحان گمشده را به من ده
ببین چگونه مرواریدها تکثیر می‌شوند

بر آتش مژگان من.

 

"محمد شمس لنگرودی"

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط Hosein Kian 95/12/10:: 9:35 عصر     |     () نظر

 

مرا خود با تو سری در میان هست

وگرنه روی زیبا در جهان هست

وجدی دارم از مهرت گدازان

وجودم رفت و مهرت همچنان هست

مبر،ظن کز سرم سودای عشقت

رود تا بر زمینم استخوان هست

اگر پیشم نشینی دل نشانی

وگر غایب شوی در دل نشان هست

 

سعدی


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط Hosein Kian 95/12/9:: 8:23 عصر     |     () نظر

شب ازفرط غمت سیه پوش شده

روز را توببین چقدر پیر شده

روبه مرده به جنگل امیر شده

ماهی از هر چه آب است سیر شده

و آسمان دیگر زمین گیر شده

ودریا از داغ تو تبخیر شده

ودل من پیش همگان تحقیر شده

آری آری درست فهمیدی

خواب رفتن تو ز پیش من تعبیر شده

 وحید شیردستیان

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط Hosein Kian 95/12/8:: 10:33 عصر     |     () نظر
<      1   2   3      >