سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، بالاترین رستگاری است . [امام علی علیه السلام]
عاشقانه ها
درباره



عاشقانه ها


Hosein Kian

زمین شناس ِ حقیری تو را رصد می کرد
به تو ستاره ی خوبم، نگاه ِ بد می کرد

کنارت ای گل زیبا، شکسته شد کمرم
کسی که محو ِتو می شد، مرا لگد می کرد

تو ماه بودی و بوسیدنت نمی دانی
چه ساده داشت مرا هم بلند قد می کرد

بگو به ساحل چشمت که من نرفته چطور
به سمت جاذبه ای تازه جزر و مد می کرد؟

چه دیده ها که دلت را به وعده خوش کردند
چه وعده ها که دل من ندیده رد می کرد

کنون کشیده کنار و نشسته در حجله
کسی که راه شما را همیشه سد می کرد

کاظم بهمنی

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط Hosein Kian 96/1/20:: 5:41 عصر     |     () نظر

یــار مرا غار مــرا عشق جگرخوار مرا

یار تویی غـــار تویی خواجه نگهدار مرا

نوح تویی روح تــویی فاتح و مفتوح تـویی

سینـــه مشــروح تــویی بـــر در اســرار مرا

نـــور تـــویی سـور تــویی دولت منصور تـویی

مـــرغ کـــه طــور تــویی خســته بــه منقار مرا

قطـــره تویی بحــر تویی لطـف تــویی قهــر تویی

قنــد  تـــویی  زهـــر  تــویی  بیــــش  میـــازار  مرا

حجره خورشید تویی خانه ناهید تویی

روضــه اومیــد تویـــی راه  ده  ای یــار مرا

روز  تــویی روزه تـــویی حـاصل دریوزه تـویی

آب تــویی کــوزه تــویی آب ده این بـــار مـــرا

دانـــه تویــی دام تــویی بــاده تویی جام تـویی

پختـــه تویی  خـــام تــویی  خـــام  بمگـــذار  مرا

این  تن  اگـــر کـــم  تــندی  راه  دلــم  کــم  زندی

راه  شــدی  تــا  نبــدی  ایـــن  همـــه  گـــفتار  مرا

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط Hosein Kian 96/1/19:: 9:29 عصر     |     () نظر

بهار بهار 
صدا همون صدا بود 
 صدای شاخه‌ها و ریشه‌ها بود 
 بهار بهار 
 چه اسم آشنایی؟ 
صدات می‌اد... اما خودت کجایی 
 وابکنیم پنجره‌ها رو یا نه؟ 
 تازه کنیم خاطره‌ها رو یا نه؟ 
بهار اومد لباس نو تنم کرد 
تازه‌تر از فصل شکفتنم کرد 
 بهار اومد با یه بغل جوونه 
 عید آورد از تو کوچه تو خونه 
 حیاط ما یه غربیل 
 باغچه ما یه گلدون 
 خونه ما همیشه 
 منتظر یه مهمون 
 بهار اومد لباس نو تنم کرد
 تازه‌تر از فصل شکفتنم کرد 
بهار بهار یه مهمون قدیمی 
یه آشنای ساده و صمیمی
یه آشنا که مثل قصه‌ها بود 
 خواب و خیال همه بچه‌ها بود 
 آخ... که چه زود قلک عیدیامون 
وقتی شکست باهاش شکست دلامون
 بهار اومد برفارو نقطه‌چین کرد 
خنده به دلمردگی زمین کرد 
چقد دلم فصل بهار و دوست داشت 
واشدن پنجره‌ها رو دوست داشت 
بهار اومد پنجره‌ها رو وا کرد 
من و با حسی دیگه آشنا کرد 
 یه حرف یه حرف، حرفای من کتاب شد 
حیف که همش سوال بی‌جواب شد 
دروغ نگم، هنوز دلم جوون بود 
که صبح تا شب دنبال آب و نون بود

محمدعلی بهمنی


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط Hosein Kian 96/1/16:: 9:25 عصر     |     () نظر

چه انتظار عظیمی نشسته در دل ما

همیشه منتظریم و کسی نمی آید

 

صفای گمشده آیا

بر این زمین تهی مانده باز می گردد ؟

 

اگر زمانه به این گونه

ــ پیشرفت این است

مرا به رجعت تا غار

ــ مسکن اجداد

مدد کنید

که امدادتان گرامی باد

 

همیشه دلهره با من

همیشه بیمی هست

که آن نشانه ی صدق از زمانه برخیزد

و آفتاب صداقت ز شرق بگریزد

 

همیشه می گفتم :

چقدر مردن خوب است 

چقدر مردن

ــ در این زمانه که نیکی 

حقیر و مغلوب است ــ

خوب است


حمید مصدق

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط Hosein Kian 96/1/15:: 8:25 عصر     |     () نظر

چه کسی می توانست

مثل من

تو را

توصیف کند؟

 

این شعرها، تویی

تقصیر من نیست

اگر تو

ذاتا ممنوعه ای

 

بگذار اجازه ی چاپ ندهند

شعرهایی که برایت گفتم

در حافظه ی مردم

منتشر خواهد شد

و جاودانگی

جاودانگی ست

چه در تاریخ

چه در یک دفترچه

 

همه ی تو

جز نامت

در این شعرهاست

 

یک روز

همه

"تو" را خواهند شناخت

و اگر هم نشناسند

به "تو"ی این شعرها

حسادت خواهند کرد.

افشین یداللهی


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط Hosein Kian 96/1/13:: 10:37 عصر     |     () نظر
<      1   2   3      >